سبز و آبی و سفید...پاک پاک...مثل بچگی

عزیز دلم امروز یه روز خیلی سرد زمستونیه.روز خیلی قشنگیه.این چند روزه همش بارون بود و خدا رو شکر هوا حسابی تمیز شده و می شه یه دل سیر نفس عمیق کشید.

به امید خدا تو ۴ ماه دیگه میای پیشمون.اردیبهشت هوا نه سرده و نه زیادی گرم.موقع خوبیه واسه به دنیا اومدن!

نازنینم دلم می خواد از روزای قشنگ بچگیت حسابی لذت ببری.حسابی بچگی کنی.شاد و شنگول باشی.بازی کنی.آخه فقط روزای بچگیه که آدم هیچ فکری نداره و نگران چیزی نیست.همین که مامان و بابا به فکرت باشن و لوست کنن. اتاقت راحت باشه و جای خوابت گرم و نرم-غذات به موقع حاضر باشه و اسباب بازیهات دور و برت باشه راضی میشی.شاید گاهی دلت یه دوست و همبازی بخواد که باهاش بیشتر شیطونی کنی یا بخوای به کتابای مامان و بابا دست بزنی یا حتی پاره شون کنی! اینا که غمی نیست عسلم!

هر کاری دوست داری تو عالم قشنگ بچگیت بکن.بچه ها همه خوبن.درسته گاهی اذیت می کنن و از دیوار راستم بالا میرن ولی شیرینیشون به همینه.

 دلم می خواد هرچی بخوای دم دستت باشه.هرچی دلت بخواد داشتنش واست ممکن باشه.

دلم می خواد وقتی بزرگ میشی حسرت هیچی تو بچگیت برات نمونده باشه و بگی: حسابی بچگی کردم.حسابی خوش گذشت!

عزیز دلم بزرگتر که بشی خواهی نخواهی می فهمی که دنیا اونقدرا هم خوب و قشنگ و پاک نیست!

دلم می خواد تو بچگی بهت یاد داده باشم و یاد گرفته باشی که با همه ی بدیها و دروغ ها و ناپاکیهایی که می بینی میشه سعی کنی زلال و پاک و آبی باشی.

میدونم سخته! توی این ۲۷ سال فهمیدم.ولی نشدنی نیست.دلم می خواد به قدر خودت سعی کنی

دل کسی رو نشکنی.به کسی بدی نکنی.تا اونجایی که میشه دروغ نگی.سرت به کار خودت گرم باشه.آدمها رو ببخشی و البته حواست جمع باشه که گول نخوری!

دلم می خواد به خودت اطمینان داشته باشی.قدر خودت رو بدونی و هرگز کاری نکنی که مجبور بشی سرتو پایین بگیری.

عزیزم زمین ما اونقدرها که باید سبز و آبی و سفید نیست! سیاهیاش زیاده.ولی خیلیم مهم نیست.همین که بگردی و خاکستریاشو پیدا کنی خودش خیلی خوبه!

تو به قدر خودت سعی کن خوب باشی و به خوشرنگ شدن دنیا کمک کنی.فکر نکن سهمت ناچیزه یا کاری که می کنه ارزشی نداره.

عمو بهرنگ-که بعدن واست داستانای قشنگش رو می خوونم- حرف خوبی میزنه:

"کرم شبتاب گفت: رفیق خرگوش-من می کوشم مجلس تاریک دیگران را روشن کنم-اگرچه بعضی از جانوران مسخره ام می کنند و می گویند: با یک گل بهار نمی شود.تو بیهوده می کوشی با نور ناچیزت جنگل را روشن کنی.

خرگوش گفت: این حرف مال قدیمی هاست.ما هم می گوییم: هر نوری هر چقدر هم ناچیز باشد-باز بالاخره روشنایی است."

 ازعروسک سخنگو -صمد بهرنگی(نویسنده ای که بابابزرگت خیلی دوستش داشت و منم عاشق قصه هاش بودم و هستم.)